اعضای شورای اسلامی شهر ساری الان قریب به دو سال است که دردمندانه فریاد می زنند: "ساری را دریابید"! چرا که آنها مدعی اند ساری بخاطر نارسائیها و فقدان بودجه کافی در زیر چرخهای بی توجهی و بی اولویتی مسئولین ارشد استان در حال له شدن است، این شهر فراموش شده به همه چیز شباهت دارد، مگر به مرکز استان!
موضوعی که در یکی دو سال اخیر ذهنم را در لابلای هزارتوی خود درگیر و به خود مشغول کرده و واقعاً به برون رفتی دست نیافته و به راه حلی نرسیده ام، چگونگی اداره موفق و بی حاشیه شهر ساری و شناسائی متولی اصلی این شهر در مسائل مبتلابه است!
گاهی اوقات مطالبی را در برخی از سایت ها و وبلاگ ها در باره ساری می خوانم که برایم تاسف بار است و نمی دانم چرا کسی آستینی بالا نزده و این پروژه ابهام آفرین را به اتمام نمی رساند و ساری را از این بلاتکلیفی بیرون نمی آورد؟!
در این مجموعه اظهارنظرها یکی ساری را شهری رهاشده، بی در و پیکر و شهر بی کلانتر می نامد،
یکی آن را مظلوم و محروم می خواند،
یکی همه چیز را در ساری می بیند،
یکی هم تا نام ساری به میان می آید،داد و هوار راه انداخته که استان فقط در ساری خلاصه نمی شود،
یکی از ظلم هایی می گوید که حتماً یکسوی آن زیاده خواهی های ساری است!
یکی از ترافیک ویرانگر عصبی و پدیده بظاهر لاینحل قفل شده ساری می نالد،
یکی بر چگونگی انتقال زباله های صدها تنی ساری و عدم احداث کارخانه کمپوست می تازد،
یکی از آب گرفتگیها و سیلابهای ناشی از بارندگیها و تجمیع آبهای سطحی ساری متعجب است،
یکی نبود پارک خانوادگی مناسب و دارای امکانات مدرن بازیهای کودکان را به رخ می کشد ،
یکی از تعطیلی و تخریب چهار سینمای قبل از انقلاب و باقی ماندن فقط یک سینما در ساری می گوید،
یکی هم از فقدان موزه تاریخی-فرهنگی در مرکز استان متحیر است،
دیگری از نداشتن یک نمایشگاه بین المللی و فروشگاههای زنجیره ای در ساری حرف می زند،
یکی فقدان آب شرب سالم در ساری را مطرح می کند،
دیگری برای عدم تمرکز ادارات کل و مراکز بزرگ دانشگاهی و اقتصادی در ساری دلیل و جواب می خواهد،
یکی در شوک تجزیه تقسیماتی و خروج ناگهانی فرودگاه و خودروسازی سایپا و مراکز ساحلی از ساری است؟!
نمی دانم شاید هم ساری و اوضاع مردمش بسیار مطلوب و گل و بلبلی باشد و حقیر تحت تاثیر سیاه نمایی های برخی از حرفه ای ها به اشتباه گمان می کنم که اوضاع نابسامان است و ساری هم مثل سایر شهرها و سایر مراکز استان ها دارای انسجام مدیریتی و آینده ای روشن با چشم انداز مناسب و منطبق با سند ۱۴۴۰ است و اتفاقاً امیدوارم که چنین هم باشد!
اما اعضای شورای اسلامی شهر ساری الان قریب به دو سال است که دردمندانه فریاد می زنند: "ساری را دریابید"! چرا که آنها مدعی اند ساری بخاطر نارسائیها و فقدان بودجه کافی در زیر چرخهای بی توجهی و بی اولویتی مسئولین ارشد استان در حال له شدن است، این شهر فراموش شده به همه چیز شباهت دارد، مگر به مرکز استان! بودجه های ملی به شهرهای دیگر رفته و در عوض طرحهای ملی با پول شهروندان ساری در این شهر اجرائی می شود و نمونه اش پل بزرگ حضرت ولی عصر(عج) را مثال می زنند که استاندار علیرغم ادعای کمک به شهرداری ساری، فقط ۵۰۰ میلیون تومان از این پروژه ۳۰ میلیارد تومانی را آنهم تحت عنوان کمک کلی به شهرداری ها از جمله شهرداری ساری پرداخت کرده و این در حالی است که در شهرهایی مثل بابل و جویبار، هزینه پروژه های مشابه از بودجه و سرانه ملی دریافت شد!
نمایندگان مردم ساری در مجلس نیز لب به انتقاد از مسئولین ارشد استان گشوده و می گویند که در پرداختن حق ساری اجحاف شده و ساری نه تنها مبلمان شهری مناسبی ندارد، بلکه حتی از امکانات ساده هم محروم است! و دلیلش هم این است که آقایان دارای گرایش مرکز استانی نیستند و در مقابل برخی دیگر از نمایندگان شهرهای دیگر مصاحبه می کنند که ساری حق شهرهای دیگر را می خورد و اصلاً نباید مرکز استان باشد!
کار و کارد بجائی رسیده که حتی نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه ساری نیز در مراسم افتتاحیه پل بزرگ ولی عصر(عج) ساری لب به انتقاد گشوده و خواهان توجه استانی و ملی به پروژه های ملی ساری شده است!
اما استاندار محترم با بیانی تلویحی اظهارنظرهای اعضای شورای اسلامی شهر را بداخلاقی دانسته و متعاقب آن در جلسه این شورای حاضر شده تا از نزدیک همدیگر را بیشتر درک کنند، اما از اظهارنظرهای بعدی اینطور برداشت شده که ظاهراً نتیجه در خور توجه و راضی کننده ای از این جلسه حاصل نگردید!
راستی چرا کار ساری به اینجا کشیده شده و مشخصاً چرا مدیریت ساری مثل گوشت قربانی و جگر ذلیخا هزارپاره شده و معلوم نیست که چه کسی باید در چه زمینه ای پیگیری و اظهار نظر کرده و چه کسی باید پاسخگوی این همه نارسائی ها و کارهای نکرده باشد و کلاً اداره نهائی شهر با کیست؟!
فرماندار، اعضای شورای شهر، شهردار، نمایندگان مجلس، مدیران ادارات شهرستان، معاونین استاندار و یا شخص استاندار، کدامیک اداره کننده جلسات مربوط به ساری و متصدی پیگیری و حل معضلات حادی همچون گره کور ترافیک شهری، احداث کارخانه کمپوست، توسعه عمرانی شهر، توسعه رفاهی و خدماتی شهر، اجرای پروژه های ملی، استانی و شهرستانی اند؟! یعنی معلوم نیست که اگر آقایان کنار هم قرار گرفته و در جلسه ای بنشینند، چه کسی می تواند خود را نفر اول مجموعه مدیریتی ساری معرفی کند؟!
عجب شهری شده است ساری! در عین حالیکه همه با هم هستند و جلسات متعدد هم گذاشته می شود، اما باز هم نه استاندار می تواند حرف اول را برای این شهر بزند و نه فرماندار!؟ نه شهردار نفر اول است و نه شورای شهر!؟ نه نماینده مجلس تجلی خاص دارد و نه هیچکس! آیا بالاخره نباید روزی این کلاف سردرگم، به سامان برسد؟! آیا آن روز، امروز نیست و آیا امروز هم کمی دیر نشده است؟!
تاسفبارتر اینجاست که همه اینها در شرایطی است که جدای از هر گرایش شهری و مدیریتی، باید بپذیریم که ساری علاوه بر حقوق حقه یک شهرستان بزرگ و حقوق شهروندان ساروی، میزبان ادرات کل، خانه های سازمانی مدیران و اپارتمان ها و شهرکهای مسکونی کارکنان اداره کل، خودروهای متعدد کوچک و بزرگ و شخصی ارباب رجوع و سرویسهای کارکنان و نیز اقامت مهاجران شهروندان شهرهای دور و نزدیک استانی و فرااستانی است و واقعاً به واسطه همین کثرت حضور و فشارندگی مطالبات خدماتی، در همه زمینه ها شاهد ایجاد یک انسداد حرکتی و بن بستی در ساری هستیم که نمی توان به بهانه عدالت، به اذیت روحی و روانی شهروندان ساروی استمرار بخشید!
در نهایت ضمن قبول اینکه برای ساری اخیراً کارهای ارزشمندی و باز هم عمدتاً توسط شهرداری ساری در دست اقدام است و البته دولت محترم نیز توجهات مثبتی به ساری نشان داده، باز هم از مجموعه مشکلات مذکور می توان نتیجه گرفت که فریادهای اعتراض مردم و مسئولین محلی، بر خلاف اظهارات نقل قول شده، بداخلاقی نیست، بلکه فریاد عدالتخواهی و احقاق حقوق شهروندی از جانب کسانی است که نماینده این مردم اند و تصمیم گرفتند تا پیه بدنامی به تن بمالند، اما از حق مردم دفاع کنند و نگذارند تا ساری بیشتر از اینها متحمل مظلومیت و محرومیت گردد!
واقعاً جای سئوال است که اگر شهرداری ساری در دو سه سال اخیر بطور خودجوش و متکی به درآمدهای شهری و یا پیگیری های مستقیم از مرکز به اجرای طرحهای خاص مربوط به ساری نمی پرداخت، الان مقامات استانی چه آمار و پاسخی به شهروندان ساری یعنی میزبانان خسته خود می دادند!
عدم توسعه فضاهای دانشگاه دولتی علوم کشاورزی پس از استقلال در مقایسه با دانشگاه صنعتی بابل که همزمان مستقل شده است، عدم ساماندهی سواحل ساری پس از گذشت دو سال از تخریب و عقب نشینی ۶۰ متری سواحل، عدم کفایت توسعه های صنعتی، فرهنگی، گردشگری، رفاهی و عدم ایجاد فرصتهای شغلی جدید و گزینه های زیربنائی دیگر را چگونه می توان توجیه کرد، در حالیکه سایر شهرها به اندازه خود تکانی خورده و به لطف خدا شهروندان آن شهرها به آینده امیدوارترند ؟!
آنچه که من دنبال آنم این است که در مدیریت ساری چه کسی حرف اول را می زند؟! فرمانداری یا استانداری؟! اگر فرمانداری ساری حرف اول را می زند، چرا اعضای شورای شهر خطاب به استاندار حرف می زنند و اینکه چرا فرمانداری به افکار عمومی گزارش عملکرد ارائه نمی کند و ابهامات را مرتفع نمی سازد و اگر استانداری مسئولیت مرکز استان را بعهده دارد، چرا پاسخگوی مشکلات ساری نیست!
سئوال دومم این است که آیامدل برخوردی و حمایتی دو استاندار قبلی با مدل استاندار کنونی فرق داشته که اعتراضی نمی کردند ولی حالا از مسئولین شهر ساری اظهار رضایت بعمل نمی آید، یا اینکه اخیراً معترضین طماع شده و مطالبات غیرمعقول و غیر متداول دارند؟!
سئوال سومم هم این است که آیا استقرار استانداری و سایر ادارات کل در ساری به نفع مرکز استان است و یا اینکه فقط موجب تضعیف موقعیت و جایگاه ادارات شهرستان ساری از جمله فرمانداری و کمک به دیده نشدن آنها در تصمیمات مشابه ای است که در سایر شهرستانها توسط فرماندار و مدیران شهرستانی اخذ می شود؟!
سئوال چهارمم مربوط به علت عدم تبدیل فرمانداری مرکز استان به فرمانداری ویژه و معاونت استاندار است؟! چرا که مرکز استان به تنهایی کلکسیونی کامل از همه تجلیات استان بوده و بهبود وضع ساری، تواماً موجب بهبود شرایط همه شهروندان مازندرانی اعم از اقامتی ها و ماموریتی ها و مراجعتی هاست و از طرفی نماد ابهت و بزرگی استان و برای مسائلی همچون سرمایه گذاریهای خصوصی بسیار تاثیرگذار است.
بهرحال امیدوارم که مسئولین ارشد استان با ایجاد شورایی متمرکز و مقتدر در باره مدیریت مرکز استان تدابیر ویژه ای اندیشیده و ساری را از این حالت ملوک الطوایفی و مدیریت غیرمتمرکز نجات داده و امور متنوع شهروندان ساروی را در یک روند مقایسه ای با سایر مراکز استانها بنحو احسن ساماندهی کنند!
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه